۱۴- نظریه عرفا درباره معاد چیست؟
معاد یعنی برگشت و آن موقعی است كه شخص از سفر
مثلاً به محل اصلی خود برگردد و اگر از موطن خود به جای دیگر حركت كند - هرچند برای
چندمین بار باشد - اصطلاحاً برگشت نميگویند. پس وطن اصلی ما آن عالم است و ما در
اینجا حكم مسافر داریم كه باید به وطن خود برگردیم. معاد به عقیده بعضی حكما فقط
روحانی است، و به عقیده متكلّمین جسمانی است، و عرفا هر دو را معتقدند؛ یعنی برای
معاد و ترقیات یا تنزّلات روحی مراتبی قائلند كه مراتب مختلفه بهشت از قبیل بهشت
عَدْن و رضوان و لقاء یا دركات مختلفه جهنّم اشاره بدان است. و چون شیئیت شيء به
فعلیت اخیره و شیئیت مادّه به صورت است، پس لازمه عدل الهی این است كه افعال نیك و
بد مطابق همانچه در اینجا واقع شده و فعلیت اخیره او ميباشد به نتیجه برسد و صاحب
آن در آن عالم طبق اسباب و وسایل این عالم نتیجه عمل خود را ببیند. پسثواب و عقاب به فعلیت اخیره شخص كه در این
عالم داشته تعلّق ميگیرد. ولی بدنی كه برای او در بهشت است، دارای نواقص نیست و
كثافات در آن راه نیابد كه: اَهْلُ الجَنَّةِ جَرْدٌ مَرْدٌ(۱۰۰) یعنی، آنچه موجب
نقص است - مانند احتیاج به دفع فضولات - در آنجا وجود ندارد. ولی كمالات موجوده در
بدن فعلی از بین نميرود و لذّتهای بهشت دائم است. همچنین عذاب و سختی كه در آن عالم و در دوزخ
ميباشد فناپذیر نیست؛ بالاترین مراتب بهشت جَنّةاللّقاء است كه صاحب آن مشمول
عنایت و مشاهده فیض حضرت احدیت واقع ميگردد و آن هم البتّه مشاهده رحمت و فیض حقّ
است، چون رؤیت با محدودبودن بصر انسانی كه حد و نهایت دارد میسر نیست، به همین جهت
ایاتی كه ظاهر آن اشاره بدین دارد، یك كلمه در تقدیر گرفته شده؛ مانند: فَمَنْ كانَ
یرجُوا لِقاءَ رَبِّهِ(۱۰۱) كه به: یرجُوا لِقاء رحمةِ رَبِّهِ تفسیر شده است، و
بالاترین عذاب نیز دوری از رحمت حقّ است كه مورد غضب او واقع گردد. و عقیده عرفا آن
است كه این بهشت بالاترین مراتب بهشت و قهر خدا سختترین دركات جهنّم است. و كسانی
كه این بهشت و دوزخ روحانی را خیالی فرض كردهاند نهایت از حقیقت دور افتادهاند؛
چون آخرین مرتبه حقیقت، این بهشت و دوزخ است و مراتب جسمانی قبل از آن ميباشد.
عرفای حقیقی كه پیروان مكتب تشیع و مذهب اثنيعشری ميباشند منكر معاد جسمانی نشده
بلكه به هر دو قائلند، و آنچه بعضی گمان انكار معاد جسمانی از آن نمودهاند این است
كه ميگویند كه سؤال از جان ميشود در جسم، ولی آنچه لازمه این عالم است در جسم
معادی وجود ندارد. و بعبارةٍ اخری این عالم را عالَم «كوْن و فساد» ميگویند و در
آن عالم جنبه فساد آن وجود ندارد؛ مانند كرم پیله كه پس از تنیدن و پیداشدن پیله،
همان كرم پس از چند روز پیله را ميشكافد و به شكل پروانه بیرون مياید و ميپرد و
آن پروانه عین همان كرم است كه از پیله خارج شده و بهصورت حیوان پرنده درآمده، به
دلیل آنكه پس از خروج او از پیله هیچ چیز در داخل پیله وجود ندارد كه معلوم ميشود
این پروانه همان پیله است. و دلیل دیگری هم كه بر عینیت آن ميباشد آن است كه تخمی
هم كه این پروانه ميگذارد مادّه همان كرم است كه بعداً بهصورت همان كرم ظاهر
ميشود و البتّه این مثال برای نزدیك كردن به ذهن است وگرنه امر مافوق خیال ما
ميباشد. و اگر در جهنّم هم جسم بخواهد نقص و ذبولی در
جسمانیت آن پیدا شود، صورت آن تكمیل ميگردد تا مطابق جسم دنیوی باشد كه: كُلَّما
نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلناهُم جُلُوداً غَیرَها(۱۰۲) كه مضمون آن این است: هر
موقع بدن عادت به آن عذاب كرد، ما پوست دیگری روی آن قرار ميدهیم تا مرتباً گرفتار
شكنجه و عذاب باشد؛ یعنی عذاب، عَذب و گوارا نميشود. این مختصر كه در اینباره ذكر
شد برای تقریب به ذهن عموم ميباشد، از اینرو در بحث و شرح علمی وارد نشدیم و
بهطور خلاصه مذكور داشتیم تا بهتان و افترائی كه بعضی مغرضین در اینباره نسبت به
عرفا وارد كردهاند رفع شود. و اگر هم بعضی منكر معاد جسمانی شده باشند، از دسته
عرفای حقیقی و پیروان واقعی مكتب تصوّف و عرفان نیستند؛ مانند كسانی كه به لباس
روحانیت ملبّس شده ولی حقیقت روحانیت را كه خداشناسی و زهد و تقوی و خیرخواهی
جامعه و سایر صفات لازمه آن است ندارند. آنها نیز در حقیقت از مكتب عرفان و تصوّف
بویی نبردهاند؛ زیرا عرفان حقیقی بر ایات كلام مجید و اخبار پیغمبر و ائمّه اطهار
- علیهمالسّلام - مبتنی ميباشد و اگر برخلاف آن باشد، از عرفان دور است. چنانكه
كسانی كه قرب و بعد به خداوند را خیال صرف و تخیلات صوفیانه گفتهاند، بسیار از
حقیقت دورافتاده و راه افسانه رفتهاند. و بهطور كلّی همانطور كه باز هم تذكّر
دادهام، همه عقاید عرفا از كلام مجید و احادیث مرویه از ائمّه اطهار -
علیهمالسّلام - گرفته شده است.
۱۰۰) بهشتیان مجرّد و خالی از اضافات هستند. ۱۰۱) سورة الكهف، ایه ۱۱۰: «پس هركس به لقای پروردگارش امید
دارد...» ۱۰۲) سورةالنّساء، ایه ۵۶:«هرگاه پوست بدنشان بسوزد پوست دیگری
به جای آن ميآوریم.»
نقل از رساله رفع شبهات، تألیف: حضرت آقای حاج سلطانحسین
تابنده رضاعلیشاه ثانی قدس سرّه سبحانی، چاپ پنجم، تهران، انتشارات حقیقت، ۱۳۷۷. |
|||
|