شيخ المشايخ اوّل

حضرت شيخ معروف کرخي

 

رهنماي طريقت علوي، دربان دربار رضوي، جناب معروف کرخي قدّس الله سرّه. کنيه آن جناب ابومحفوظ و نام معروفش همان معروف است. موطن پدري و مولدش کرخ يکي از محلاّت مشهور بغداد است. پدر وي بنابر اختلاف اقوال فيروز يا فيروزان يا علي[i] نام داشته است. پدر و مادر وي نصراني بوده‌اند، از اين رو در طفوليت وي را به معلمي ترسا سپردند. معلم طبق رويه خود وي را به تثليث خواند و به نام اب و ابن و روح القدوس به وي تسبيح آموخت. وي بر معلّم انکار آورد که ني خدا واحد است. معلم سخت کتکش زد. او از مکتب گريخت ولي به خانه نرفت ومدتها آواره و ناپيدا بود. والدينش از فقدانش متأسف و آرزو مي‌کردند معروف برگردد، بر هر ديني مي‌خواهد باشد، حتي مي‌گفتند اگر برگردد، بر هر ديني باشد ما هم با وي موافقت مي‌کنيم. آن جناب پس از آنکه بر دست حضرت علي بن موسي الرّضا (ع) به اسلام مشرّف و تلقين توبه يافت، به خانه پدر برگشت و درب خانه بزد. پدرش پس از ملاقات و استشار از مراجعت وي، گفت: بر چه ديني هستي؟ گفت: بر دين اسلام و پدر و مادرش نيز به اسلام گرويدند.

 حضرتش در ابتدا مدتي با شيخ داود طائي مصاحبت داشت و مشغول رياضت بود تا به افتخار درباني خانه حضرت رضا (ع) مفتخر آمد و تا آخر عمر قرين اين افتخار بود وعاقبت هم سر بر در آستانه مبارک جان داد. به اين قسم که در سنه دويست هجري عدّه‌اي از شيعيان خراسان به قصد زيارت و تشرّف حضور حضرت رضا (ع) بر در خانه آن حضرت جمع بودند و پس از اخذ اجازه شرفيابي از کثرت شوق و ولع به حالت هجوم وارد منزل شدند. جناب شيخ معروف که در آن زمان پيرمرد و ضعيف و بر باب خانه ايستاده بود بر اثر فشار و ازدحام جمعيت دچار شکستگي استخوان پهلو گرديده و از آن صدمه به زودي رحلت فرمود. مدفن آن حضرت بغداد است.

 تولّد آن جناب ضبط تواريخ نيست ولي رحلت حضرتش سنه دويست يا دويست و چهار هجري ضبط شده است. از مدت حيات نيز ذکري در جائي نشده است. امام و پيشوا و مولاي وي حضرت علي بن موسي الرّضا (ع) است.

 معاصرين آن جناب از عرفا:

۱-     شيخ داود طائي،

۲-     شيخ بلخي شقيق،

۳-     بِشر حافي،

۴-     ابوتراب نخشبي،

۵-     ذوالنون مصري،

۶-     ابوهاشم صوفي،

۷-     حاتم اصمّ که با اغلب مصاحبة و يا امکان مصاحبة داشته است.

 از خلفاء و امراء: عبدالله مأمون خليفه عباسي، فضل بن سهل وزير ايراني مأمون، طاهربن الحسين مشهور به ذواليمينين.

از علماء و فقها:

۱- يحيي بن اکتم کوفي،

 ۲- مالک بن انس،

۳-  واصل بن عطاء بن کسائي نحوي معروف.

 مأذونين ارشاد که از طرف وي به اجازه دستگيري مفتخر شده‌اند:

۱ - خليفة الخلفاء و جانشين وي جناب شيخ سرّي سقطي؛

 ۲ - ابراهيم بن عيسي؛

 ۳ - محمّدبن سوار؛

 ۴ - ابواسحق صياد.

 علوّ مرتبه وي به حدي بود که از وي چهارده سلسله طريقت منشعب شده که به سلاسل معروفيه مشهورند:

 ۱ - مولويه؛

 ۲ - سهرورديه؛

 ۳ - نوربخشيه؛

 ۴ - معنويه؛

 ۵ - نعمت اللّهيه؛

 ۶ - ذهبيه کبرويه؛

 ۷ - ذهبيه اغتشاشيه؛

 ۸ - بکتاشيه؛

 ۹ - رفاعيه؛

 ۱۰ - نقشبنديه؛

 ۱۱ - جماليه؛

 ۱۲ - قونويه؛

 ۱۳ - قادريه؛

 ۱۴ - پير حاجات.

 جانشين و خليفه وي شيخ سرّي سقطي است.

 اينک که به آخر ترجمه آن جناب رسيديم تيمناً شطري از فرمايشات آن حضرت گفته مي‌شود: در تذکره گويد که شيخ معروف فرمود که صوفي اينجا[ii] مهمان است و تقاضاي مهمان بر ميزبان جفاست. مهمان بايد که با ادب باشد، منتظر باشد، نه متقاضي. يکي از شيخ نصيحتي خواست فرمود: اِحْذَرْ اَنْ لا يراکَ اللهُ الاّ في زِي المَساکينَ[iii]. سُئِلَ معروفٌ عن المَحَبّة. قال: المحبّةُ لَيسَت مِن تَعَلّمِ الحَقّ انّما هو مِنْ مواهب الحَقّ و فَضْلِهِ[iv]. و فرمود: جوانمردي در سه چيز است: يک؛ وفاي بي‌خلاف. دوم؛ ستايش بي‌وجود. سوم؛ عطاي بي‌سؤال. و فرمود: علامت اولياء خدا آن است که فکر ايشان در خداي و قرار ايشان با خداي و شغل ايشان در راه خداي بود. و فرمود: طلب بهشت بي‌عمل گناه است، و انتظار شفاعت بي‌نگاهداشت سنت نوعي غرور، و اميد به رحمت در نافرماني جهل و حماقت است. و گفت: تصوّف گرفتن حقايق و گفتن دقايق و نوميدي از آنچه در دست خلايق است. و فرمود: زبان از مدح نگاه داريد چنانکه از ذمّ. از وي سؤال کردند که به چه چيز دست يابيم بر طاعت. فرمود: بدانکه حبّ دنيا از دل بيرون کنيد که اگر آهنگ چيزي در دل شما پديد آيد هر سجده که کنيد آن چيز را کنيد.

 و نيز شمّه‌اي از کرامات آن حضرت آورده مي‌شود: در تذکره آورده است که روزي آن جناب با جمعي از صحابه در راهي مي‌رفت، به عدّه‌اي از جوانان رسيدند که به لهو و لعب و فسق مشغول بودند. چون اصحاب و شيخ گذشته به لب دجله رسيدند، اصحاب عرض کردند: يا شيخ دعا کن که خداي اين فسّاق را غرقه کند تا شومي منقطع شود. فرمود: دستها به دعا برداريد. سپس رو به آسمان کرده، عرض کرد: الهي چنانکه در دنيا عيش آنان خوش کردي در آن جهان هم عيش خوش روزيشان کن. اصحاب متعجب شدند که ما سرّ اين دعا ندانستيم. فرمود: تأمل کنيد تا سرّ آن دريابيد. هم در آن وقت جوانان رباب بشکستند و شراب بريختند و با گريه به محضر شيخ آمده، بر پايش افتاده وتوبه نمودند. شيخ فرمود که ديديد مراد همه بدون غرق حاصل شد. شيخ سرّي گفت: روز عيدي شيخ معروف را ديدم که هسته خرما بر مي‌چيند. گفتم شيخا اينها را چه مي‌کني؟ فرمود: کودکي يتيم ديدم که گريه مي‌کرد که يتيمم و چون ساير کودکان جامه نو ندارم. هسته خرما بر مي‌چينيم که بفروشم و برايش جوز بخرم که بازي کرده دلش خوش شود، گفتم اجازه ده من اين مهم انجام دهم. اجازه داد، من کودک را به خانه بردم و جامه نو پوشاندم و شاد کردم در حال نوري در دل من پيدا شد، و حالم بگرديد و بسا سرّ که بر من هويدا گرديد.



[i] - ظاهراً فيروز يا فيروزان نام قبل از اسلام وي بوده و نام علي را بعد از اسلام براي خود اختيار کرده است.

[ii] - شايد منظور از کلمه «اينجا» عالم ملک باشد که صوفي نبايد عرض حاجت کند، بلکه بايد دهانش از تقاضا بسته باشد که:

مي شناسم من گروهي زاوليا             که دهانشان بسته باشد از دعا

صوفي فقط بايد منتظر عنايت باشد. يا مقصود از «اينجا» حضور مرشد، مخصوصاً در حلقه ذکر باشد که صوفي بايد به کلي خواست خود را حواله و موکول به خواست مرشد بدارد که او هرچه مصلحت بداند بخواهد.

[iii] - حذر کن از اينکه ترا خداوند جز در هيئت مساکين ببيند.

[iv] - از معروف از محبت سؤال شد. فرمود: محبت از آموزش حق بر بندگان نيست بلکه از عطاياي حق و تفضلات اوست.

 

              

صفحه اصلي - سلسله اولياء - كتب عرفاني - پند صالح - تصاوير - بيانيه‌ها - پيوند - جستجو - يادبود - مكاتبه - نقشه سايت - اعلانات

استفاده و كپی برداری از منابع، مطالب، محتوی و شكل این سایت با رعایت امانت و درستی آزاد است.

تصوف ايران ۱۳۸۵

Home - Mystics Order - Mystical Books - Salih's Advice - Pictures - Declarations - Links - Search - Guestbook - Correspondence - Site Map - Announcements

Use of the form and content of this site is free, but subject to honesty.

Sufism.ir 2007